فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Power Plant

ˈpaʊərˈplænt ˈpaʊəplɑːnt

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun phrase

کارخانه برق

noun phrase

نیروگاه برق، کارخانه برق، نیروی محرکه هواپیما و اتومبیل، دستگاه تولید نیروی، محرکه وسیله نقلیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the power plant of an automobile

دستگاه نیرو‌دهنده‌ی اتومبیل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد power plant

  1. noun energy-producing station
    Synonyms:
    power station powerhouse generating station power source station nuclear power plant atomic power plant hydroelectric plant hydroelectric scheme

ارجاع به لغت power plant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «power plant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/power plant

لغات نزدیک power plant

پیشنهاد بهبود معانی